ببار آسمون ... از این طلسم بی کسی دلم گرفته ، شب و روزم رنگ غم گرفته...
روی بخار شیشه دلم نوشتم :
لالائی ای دل تنها ...
بگیر آروم دل داغون ...
نذار دستت بازم روشه...
نذار اشکام بشه بارون!
آروم آروم قطره اشکی چکیدو ...
دل از دستِ غم داره دیوونه میشه ...
روی بخار شیشه دلم نوشتم :
لالائی ای دل تنها ...
بگیر آروم دل داغون ...
نذار دستت بازم روشه...
نذار اشکام بشه بارون!
آروم آروم قطره اشکی چکیدو ...
... نذاشت پنهون کنم بغض صدامو ! نذاشت کسی نبینه گریه هامو...
ای خدا
اگه پیشم نباشی ، دل من پژمرده میشه...
بی تو یک لحظه اگه تنها بمونم ...
ای خدا
...خوب میدونم دل من ویرونه میشه
با تو تموم دنیام لبریز از شقایق ، بی تو منم یه تنها قربونیه دقایق
هنوزم خیال تو مرهم دردای منه ، اگه یادتو نباشه،غم دل رو آتیش میزنه
چی میشه غمِ دلم رو تو از نگاه من بخونی ؟
به من بگی که تا همیشه تو در کنار من میمونی؟!
ناشناسم من توی شهر نگاهت ؟ دل هنوزم منتظر مونده به راهت !
اما باز هم میدونم خواب و خیاله ! که بگیری دستم دوباره !
بگو تا کجا باید برم تا دل آروم بگیره ؟!
الا به ذکر الله تطمئن القلوب |